خیلی وقته بیقرارم توی این کوچه تنها
بیقرار با تو بودن ساده مثل بچگی ها
تا یه شاخه گل بچینم بذارم کنار موهات
دست بذارم زیر چونت چشم بدوزم توی چشمات
ته اون کوچه ی بن بست سر میذاشتم روی دیوار
تو میگفتی چشما بسته تا قایم شم 10 تا بشمار
باز باید یکی از ما چشماشو ببنده حالا
اون یکی بره یه جایی گم شه تا آخر دنیا
اون قدر عاشقم که حتی حاضرم تموم شم اینجا
تو برو خدا به همرات میسپارمت به رویا
فکر من نباش و بگذر حالا چشم اون به راته
میدونم مثل خود من نگران لحظه هاته
نظرات شما عزیزان:
|